دوران خطّاطی در خطّاط همچون دوران عمر آدمی است: دروهٔ کودکی و آغاز خط، دورهٔ نوجوانی، دورهٔ جوانی و نیرومندی خط، دورهٔ کهولت و پختگی، دورهٔ ضعف و تنزّل که دورهٔ پیری آنست.

خط نستعلیق بدست میرعلی تبریزی دورهٔ طفولیت و کودکی را گذرانید و بدست سلطانعلی مشهدی و میرعلی هروی، نوجوانی و جوانی و نیرومندی یافت و بدست میرعماد بحدّ کمال و پختگی رسید. و ضعف و تنزّل آن بدست فرزندان ناخلفی است که به این هنر بی‌اعتنا و بی‌توجّهند و یا بیشرمانه آرزوی نابودی آنرا دارند. کسانی که نغمهٔ ناساز تغییر خط را ساز کرده‌اند قطع نظر از داشتن صلاحیّت و عدم آن و گذشته از اینکه غرض آنها اصلاح باشد یا افساد، حرفشان این است که برای نوآموزان و برای خارجیان مشکل است و نمیتوانند به آسانی بیاموزند. اینان از یک نکته غفلت کرده و پنداشته‌اند که به نوآموزان و خارجیان در آغاز ترکیبات مشکل نستعلیق و شکسته‌نستعلیق را باید یاد بدهند.

آیا در کدامیک از علوم و فنون معمول بوده است که درسهای دورهٔ متوسطه و عالی را به اوّل ابتدایی یاد بدهند؟ مسلّماً در ابتدا به نوآموزان جمله‌های ساده و کارهای آسان و متناسب با قوّه، میآموزند تا بتدریج به کلاسهای بالاتر بروند. خط را هم باید همینطور به مبتدیان تعلیم بدهند و از روی اصول صحیح و فنّی موافق، نمونه‌ها و کتابها تهیّه و مُرتّب سازند تا دورهٔ ابتدائی را بپایان برسانند و برای تعلیمات متوسط و عالی آماده شوند. اگر این نکته اساسی را منظور دارند و بوسیلهٔ استادان فنّ عملی سازند دشواریها مبدّل به آسانی میگردد و انگشتهای ایراد برداشته میشود.

نکتهٔ دیگر که تذکّرش لازم است این است که بتجربه معلوم شده است در هر کار سهل و آسان که وسوسه و تخطئه پیش آورده‌اند، آن کار یا اثر معیوب و ناقص جلوه کرده است؛ خطّ فارسی هم بچنین بلیّه‌ای دچار گشته و بنا بمثل معروف (ملّا را بیمار ساخته‌اند) والّا چنانکه بعضی از عیبجویان از نقص آن نالیده‌اند، دردی و عیبی ندارد و تنها عیب آنرا باید در نحوهٔ آموزش و تعلیم آن جستجو کرد.

نقل از کتاب «تعلیم خط» استاد فضائلی ص ۴۶۸